یک دنیای بهتر: سلام. میشه خودتون رو معرفی کنید و بگید چند سالتونه و چکار میکنی و وضع زندگیتون چگونه است؟
من سمیه هستم و 16 سالمه و تو خانواده ای زندگی میکنم که شش خواهر و پدر و مادرم زندگی میکنیم. پدر و مادرم معتاد هستند و کاری هم ندارند. من و خواهرهام توی مزارع کار میکنیم تا هم هزینه زندگی خانواده رو تامین کنیم هم هزینه مواد پدر و مادرم رو. نمی دونم دیگه چی میخواهید بدونید؟ یکی یکی بپرس من جواب بدم. اینجوری نمی دونم چی بگم.
یک دنیای بهتر: چقدر مزد میگیرید و چند ساعت کار میکنید؟
سميه: روزی هشت ساعت کار میکنیم و روزی چهار هزار تومان مزد میگیریم واگر بیشتر بمونیم ساعتی دویست و پنجاه تومان.
یک دنیای بهتر: آیا دستمزدتون را روزانه از صاحب کار مي گيريد يا نه؟
سميه: تقریبا هر روز غروب میگیریم و بعضی اوقات هم نمیدن. میگن بعدا.
یک دنیای بهتر: آیا تمام کارگران دخترهای هم سن سال تو هستن؟
سميه:نه همه جور زن هستند. بچه کوچک٬ دختر جوان٬ زن شوهردار٬ پیرزن٬ همه سن هستند.
یک دنیای بهتر: آیا تحصیل هم میکنید؟
سميه: بله اما مجبوریم هزینه درس خوندنمون رو خودمون در بیاریم.
یک دنیای بهتر: وضع مدرسه ها چطور هستند؟
سميه: تا پارسال که توی روستای خودمون میرفتیم و معلم های ما هیچ وقت مرتب نمی آمدند. چون محل زندگیشون از روستای ما دوره و به همین دلیل همیشه غیبت دارن و اونهائی هم که در روستا زندگی میکنن؛ یک روز باید میرفتن اداره٬ یک روز دنبال حقوق گرفتن٬ یک روز باید میرفتن دنبال کار کشاورزی. به طوری که من نمره هام پائین بود اما من رو قبول کردن. من الان که شما از من سوالهائی میکنی میفهمم که هنوز به ما چیزی یاد نداده اند. من هنوز جدول ضرب رو خوب بلد نیستم.
یک دنیای بهتر: شما کلاس چندم هستید؟
سميه: من امسال میرم اول دبیرستان. اما چون تو روستای ما دبیرستان نداره و باید چهل کیلومتر تا شهر بروم خانواده ام نمی زارن برم. میگن تنهائی بری شهر چشم و گوشت باز میشه و دیگه ما نمی تونیم جلوی تو رو بگیریم و هیچ کس هم حاضر نمی شه تو محل بیاد خواستگاریت.
یک دنیای بهتر: میشه از آرزوهات برام بگی؟
سميه من هم دوست دارم مثل بقیه دخترها لباس های قشنگ بپوشم. بتونم بگردم. تفریح کنم. بتونم هر روز غذای گرم بخورم که توش گوشت داشته باشه.
یک دنیای بهتر: ...و متاسفانه در این زمان میزند زیر گریه و دیگر نمیتواند ادامه دهد. بقیه سوالها رو میزاریم برای روزهای بعد...